بیانیه در مورد کودکان سوری

کودکان سوریه گم شده‌اند. نزدیک به سه سال از درگیری و جنگ در سوریه می‌گذرد. با این حال ما نتوانستیم رد کودکان سوری را در هیچ کدام از کنفرانس‌های بین‌المللی، برنامه‌های مستند و غیرمستند و اخبار مختلف پیدا کنیم. اگرچه ادعای حمایت از آنان همه جا هست، کمتر کسی حرف از راه‌کاری عملی به سود آن‌ها می‌زند و کمتر کسی جز تاسف خوردن کاری برایشان انجام می‌دهد.تصویر سوریه برای ما از هیچ جهت دل‌گرم کننده نیست. دولت سوریه می‌کشد، القاعده و سلفی می‌کشند، ارتش آزاد می‌کشد و به نظر می‌رسد مقامات نظامی دو طرف نگران هر چیزی هستند به جز تلفات روزافزون جنگ و کشته‌شدن بی‌گناهان و کودکان.

ما فریب نخورده‌ایم. تصویر شبه‌نظامیانی که به گناه مذهب و قومیت یک انسان را در کسری از ثانیه به مرگی قرون وسطایی محکوم می‌کنند، شباهتی به مبارزین راه آزادی ندارد. از سوی دیگر بشار اسد فرزند خلف حافظ اسد هم در این سال‌ها در راه رقم زدن کارنامه‌ای از فجایع دیکتاتوری چیزی کم نگذاشته‌است. تصویر سوریه، تصویر حمام خونی است که بیش از هر کس، انسان‌های بی‌گناه و کودکان سوری را غسل تعمید داده‌است.

ما رد کودکان سوری را تا آمار 34 هزار نفری تلفات غیرنظامی دنبال کرده‌ایم. آن‌ها را در عکس‌های منتشر شده از اجساد رهاشده در خیابان دیده‌ایم. ردپای کودکان سوری ما را به میان اردوگاه‌های اسفناک پناهندگان و خیابان‌های شلوغ خاورمیانه کشانده‌است؛ جای پای کودکانی تنها که با اجساد نزدیکانشان وداع کرده و به سوی سرنوشتی نامعلوم رهسپار شده‌اند.

ما به این کودکان به چشم اعداد و ارقام نگاه نمی‌کنیم. به گمان ما اعداد رهزن می‌شوند. بین 5 میلیارد دلار درخواست کمک‌ بشردوستانه‌ی سازمان ملل و سکوت و بی‌تفاوتی این سازمان در برابر حمایت کشورهای ذی‌نفع از مرتجع‌ترین گروه‌های مسلح منطقه ارتباطی معنادار وجود دارد. چنان که ارتباط عدد 34هزار نفری بی‌گناهان کشته‌شده و سود میلیاردی کمپانی انگلیسی که به هر دو طرف سلاح شیمیایی فروخته‌است، به هیچ وجه قابل چشم‌پوشی نیست. ارتباطی که فاصله‌ی میان توحش و تمدن را بیان می‌کند.

در این میان نگرانی اوباما و اولاند برای سوریه، ما را نگران‌تر کرده‌است. اگر سیاستمدار آمریکایی از دخالت بشردوستانه صحبت کند، ما خواهیم‌پرسید: دوستی با کدام بشر؟ ما فراموش نکرده‌ایم که ششصدهزار غیرنظامی در عراق به خاطر دموکراسی کشته‌‌شده‌اند.

شاید برای اوباما و اولاند این کشته‌ها تنها عدد باشند؛ اعدادی که می‌توان آن‌ها را فراموش کرد یا صرفا اشاره‌ای به آن‌ها نکرد. اما برای ما ششصدهزار زندگی معنایی والاتر دارد. ما این‌ نکته را از یاد نمی‌بریم که این کشتارها تنها ناشی از بدطینتی یا زیاده‌خواهی یک دیکتاتور نبوده‌است. بمب‌هایی را که حلبچه و سردشت را ویران کرد، صدام شلیک کرد، اما خودش آن‌ها را نساخته‌بود. این جنگ‌ها برای ما نشانه‌ی به بن‌بست رسیدن یک دوره‌ی رشد و رونق تحت تقسیم‌بندی کنونی جهان بین ابرقدرت‌هاست. تقسیم‌بندی که بروز بحران بزرگ در اقتصاد جهانی آن را سست‌تر از پیش کرده‌است. قدرت‌های امپریالیستی اروپایی و آمریکایی از یک سو و قدرت‌های شبه‌امپریالیستی چین و روسیه از سوی دیگر در رقابت برای حفظ و توسعه‌ی حوزه‌ی نفوذ خود، جنگی را دامن می‌زنند که لفاظی‌های سران آن‌ها از پوشاندن چهره‌ی کریه آن عاجز است. چهره‌ی کشتار و آوارگی هزاران بی‌گناه. امروز دروغ حمایت از حقوق بشر و جنگ‌ بشردوستانه، خود را رنگ‌باخته‌تر از هر زمان دیگری نشان می‌دهد.

ما باور داریم آزادی و صلح برای سوریه، از کیسه‌ی هیچ کدام از جلادان آن بیرون نخواهد‌آمد. صلح برای سوریه تنها از مسیر حمایت از نیروهای مستقل مردمی و مبارزه با جنگ امکان‌پذیر است. ما فعالین حقوق کودکان از مردم می‌خواهیم تا صدای مدنیت و صلح برای کودکان سوریه باشند. ما از همه می‌خواهیم تا نسبت به این فاجعه حساس باشند و از یاد نبرند که سرنوشت مردم خاورمیانه به یکدیگر گره خورده‌است. امروز جنگ در داخل مرزهای سوریه است، اما این، داستان همه‌ی ما، همه‌‌ی مردم خاورمیانه است که نقل می‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *