در این برنامه ما مهمان میشویم، مهمان بچههای رادیو تناقض!
میان خودکشی در مترو، سقوط از ارتفاع دو زن کارگر و سبد کالای “معروف”، دنبال ردپای معصیت میگردیم؛ ردپای مقصر، ردپایی که دلیل این سه را به ما بگوید.
میان کارشناسان “رسمی” و صدای واقعیت آواره میمانیم، میمانیم که حق با کیست(البته صدایی در اعماق وجودمان میداند که حتما حق با کارشناسان است!)
با چند زن، داخل مترو به فروش رژ لب و گلسر مشغول میشویم و در نهایت از برزیل و سبد کالا سر در میآوریم.
ما در این برنامه متناقضیم، متناقض میان شوخی و جدی؛ میان خنده و بیمزگی. متناقض میان صدای واقعیت و صداهای رسمی بیان آن!!
کسی دارد دروغ میگوید!
“کسی که مثل هیچ کس نیست”
کسی که هیچ کس نیست
کسی که مثل ایدز شیوع کرده در آفریقا، آسیا، آمریکا؛ همه جا
*قسمتهای آخر برگرفته از شعرهای فروغ فرخزاد و الیاس علوی